شما چه فکر میکنید؟

بیچاره از همه جا بی خبر

«جسد گنجشک 'مزاحم رکورد دومینو' در موزه روتردام به نمایش در می آید، قراراست جسد گنجشکی که در هلند بخاطر بهم زدن بیش از۲۳ هزار قطعه دومینو با تفنگ بادی کشته شد، در موزه تاریخ طبیعی روتردام هلند به نمایش گذاشته شود.

این پرنده قبل از کشته شدن کم مانده بود که یک نمایش تلویزیونی دومینو برای شکستن رکورد جهانی این سرگرمی را بهم بزند.»

آری گنجشک بی خبر از همه جا،خسته از پرواز روزانه به دنبال محلی بود که برای لحظاتی نفسی تازه کند.

به اولین جایی که رسید فرود آمد.

او روی دومینوهای چیده شده نشست، اما هنوز بالهای خسته اش را جمع نکرده و طعم استراحت را نچشیده بود که ضربه ای مهلک بر سرش فرود آمد...

گنجشک زبان بسته نمی دانست که این آخرین پرواز اوست وگرنه هرگز فرود نمی آمد.

نمی دانست که هرگز مجال پیدا نمی کند که دوباره در آسمان آبی اوج بگیرد و از زندگی لذت ببرد.

شما فکر می کنید که مردم با مرگ گنجشگ چگونه برخورد کردند؟

شاید بگویید در جهانی که هر روزه در گوشه و اطراف آن هزاران کودک و زن و مرد و پیر و جوان در زیر رگبار گلوله ها و سلاح های جنگی جان خود را از دست می دهند، مرگ یک گنجشک چه عکس العملی را می تواند برانگیخته باشد؟

اما از آنجا که وجدان بشری در روی زمین، نباید ریشه کن و نابود شود، حتی به اندازه جرقه ضعیفی از آن هم شده باید باقی بماند، آن روز هم در هلند عده ای به کشته شدن گنجشک زبان بسته بی گناه اعتراض کردند.

«کشتن این گنجشگ موجب خشم عمومی شد و گروه های حمایت از حیوانات، ماه گذشته این عمل را محکوم کردند و یک سایت اینترنتی برای اعتراض به کشتن این گنجشگ براه افتاد.»

در جهانی که هر روز آنقدر اتفاقات غیر عادی در هر گوشه آن رخ می دهد که دیگر واژه عجیب رسا نبوده و عمق حیرت را تداعی نمی کند وقتی چنین خبری روی صفحه اینترنت قرار می گیرد کدام جنبه آن باید تعجب برانگیز باشد؟

عکس العمل مردم در مقابل مرگ گنجشک؟

یا سکوت عده ای دیگر در برخورد با این گونه حوادث؟

حقیقتا چرا بشریت در مسیر حیات خود به اینجا رسیده؟

آن هم وقتی که نام جامعه بشری مترادف با تمدن بوده و هر روزه با پیشرفت تکنولوژی و صنعت و کشف کرات آسمانی ، عرضه فن آوری های جدید روبرو هستیم.

چرا باید قبح زشت کاریها آنقدر از بین رفته باشد که اعتراض مردم به کشتن یک گنجشک تمسخر آمیز جلوه کند؟

چرا انسان از دومینوی تکنولوژی و صنعت، دیوار بلند و حصار نفوذ ناپذیری به دور خود ساخته که با هر کشف تازه این دیوار بلندتر شده و فاصله او را با واقعیت هستی بیشتر کند؟ و او را از حقیقتی که برای آن آفریده شده دورتر نماید؟

و فراموش نکنیم که روزگاری بر این کره خاکی رادمردی زیسته که فرموده:

«سوگند به خدا اگر هفت اقلیم و هر چه در زیر آسمان های آن هست را به من دهند تا پوست جویی را از دهان مورچه ای بربایم و اینگونه خدا را نافرمانی کنم چنین نخواهم کرد.»

(نهج البلاغه خطبه ۱۱۵)

آیا می توان در آینده بشریت پیش از آنکه کره زمین از فشار فساد و تباهی ساکنانش منفجر و نابود گردد زمانی هرچند محدود تصور کنیم که نه تنها انسان ها که همه هستی در آسایش و امنیت زندگی کنند و دستی به ظلم برگی از درخت نکند و گلی به سرپنجه غفلت پرپر نگردد و گنجشگکی به خاطر تفریح عده ای جان شیرین خود را از دست ندهد؟

آیا برای آینده جهان چنین سرنوشت باشکوهی پیش بینی شده است؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد